جدول جو
جدول جو

معنی تشریف داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

تشریف داشتن
حضور داشتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
تصویری از تشریف داشتن
تصویر تشریف داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تشریف داشتن
حضورداشتن، بودن، هستن، شرفیاب شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ رَ / رِبَ)
تیره ساختن. غم انگیز کردن:
هنرمند را شاد و نزدیک دار
جهان بر بداندیش تاریک دار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ گُ سَسْ تَ / نَ سَسْ تَ)
شوریده خاطر بودن و مضطرب بودن و بی قرار بودن و آزرده بودن. (ناظم الاطباء) : گفت ای یار عزیز آنگه که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
مالک بودن. بدست آوردن. قدرت داشتن. (ناظم الاطباء) :
تصرف در مزاج عالم از فیض سخن دارم
چراغی کرده ام روشن که در هر انجمن دارم.
ناصرعلی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ نِ تَ)
رطوبتی بودن. رطوبت مزاج بودن: شراب نو، نشاید مردمانی را که تری دارند و باد بر ایشان غلبه دارد. (نوروزنامۀ منسوب به خیام)
لغت نامه دهخدا
(خِ قَ / قِ اَ دَ)
آبرو و عزت داشتن. دارای حرمت و ناموس بودن. بزرگواری و مرتبت داشتن. برتری داشتن:
آسمان قدری که تا گشته وجودش بر زمین
از وجود او شرف دارد زمین بر آسمان.
امیر معزی (از آنندراج).
تو آن شاهی که از شاهان به تو قدر وشرف دارد
نگین و تیغ و تاج و تخت و کلک و ملک و اسب و زین.
امیر معزی (از آنندراج).
ما شرف داریم و غیری نعمت از درگاه شاه
رشک بردن بهر نعما برنتابد بیش از این.
خاقانی.
هرکه از طریق نخوت آمد به دار ملکت
دید آن شرف که داری زآن نقد شد وبالش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 230).
گرنداری هیچ فرزندی شرف داری که حق
هم شرف زین دارد اینک ((لم یلد)) خوان از قران.
خاقانی.
این آب در زعم اهل هند شرفی و خطری عظیم دارد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414).
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خوردو جانور نیازارد.
سعدی (گلستان).
از آن بر ملایک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاریک داشتن
تصویر تاریک داشتن
تیره ساختن تاریک کردن، غم انگیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصرف داشتن
تصویر تصرف داشتن
مالک بودن، بدست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تری داشتن
تصویر تری داشتن
رطوبتی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرف داشتن
تصویر شرف داشتن
آبرو و عزت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار